سرنوشت عکس هایی که از آلبوم جدا می شوند

كمي دقت كنيد تا بي رحمي و قساوتي كه در اين عكس نهفته است را دريابيد، منظورم زنجيرهاي آويخته بر گردن مرد و يا چهره خسته و گرسنگي كشيده او  و چشم‌هاي كم فرو‌غ‌اش نيست. بلكه منظورم قساوتي است كه در بازنمايي تصوير يكي از زنان حرم‌سراي ناصرالدين شاه مي‌بينيم. احتمالا عكاس اين عكس ناصرالدين شاه بوده است و عرياني غم انگيز اين عكس نيز مويد آن است كه عكاس محرم است.  در عكس‌هاي ديگري از تاريخ عكاسي ايران نیز زنان حرم سرا با چارقد، شليته و پيراهن عريان‌اند. نمي‌دانم شايد براي خوش آمد سلطان صاحبقران بوده و يا در اطاعت از دستور همايوني او. مراد از آن هر چه بوده، روزگاري به حوزه خصوصي شاه، خانواده و خاندان او تعلق داشته است و احتمالا در عكسخانه يا آلبوم خانه سلطنتي نگه داري مي‌شد و چون ديگر عكس‌هاي خانوادگي داراي كاركردهاي خاص خود بوده است.

حالا كه به مدد تحقيق و تفحص و از همه مهمتر بي رحمي گذشت ايام اين عكس‌ها تكثير شده و از حوزه خصوصي به حوزه عمومي منتقل شده است، قساوت و بي‌رحمي نمايش لذت از تن زنانه را چونان نيشتري در قلب‌مان فرو مي‌كند. از اين‌روست كه تصوير ميرزا رضاي كرماني چون از آغاز براي نمايش عمومي و مستند‌سازي امنيه و … بوده است تنها براي ما روايتگر لحظه اي تاريخي است، هرجند ممكن است قرائت‌هاي تاريخي ما از اين عكس در هر زمانه متفاوت باشد. مثلا در دوره‌اي اين عكس نمايانگر تصوير خائني پليد و قاتل سلطان شهيد بوده است و در زمانه‌اي ديگر تصوير مرد مبارز و شجاعي است كه سلطاني خائن را به سزاي خويش مي‌رساند و …

اما آنچه كه از ابتدا براي سرنوشت اين عكس متصور بوده‌ايم، كاركرد اسنادي آن بوده است. كسي آن را نگرفته تا در پستوخانه دل اش نهان سازد و هر گاه كه ياد ميرزا افتاد به آن نگاه كند و يادش بيايد آن مرد را. اين عكس از آغاز بنا نداشت تا خاطره اي را در خود پنهان كند، از اول قرار بر اين بوده تا واقعه اي تاريخي را براي آيندگان  و سيماي مجرمي را براي آدمهاي آن روزگار نمایش دهد. نگاه كردن به عكس اين زن مرا غمگين و شرمسار مي كند، وضعيت بدن، نگاه و بازنمايي تضادهايي چون عرياني و پوشش، خصوصي و عمومي، سرخوشي و عذاب در این عکس سبب مي شود تا يك لحظه براي سرنوشت تاریخی اين زن از مرد اسير بيشتر دل بسوزانیم.

سوزان سانتاگ در جايي از كتاب درباره عكاسي اشاره مي كند به اينكه گذشت زمان مي تواند خيلي از عكس هاي معمولي و خانوادگي را به عكس هايي تاريخي و يا هنري بدل كند. (نقل به مضمون) عكس انيس الدوله احتمالا در روزگار خودش هم عكسي معمولي نبوده است، به هر حال اين عكس جزء اولين عكس‌هاي تاريخ عكاسي ايران بوده است و شايد جزء اولين عكسهاي خانوادگي. انيس الدوله جزء  معدود زنان خوش اقبال روزگار خويش بوده است  كه به مدد دوربين عكاسي، چهره اش جاودانه شده است و امروز ما مي توانيم سيماي او را از پس هزاران چهره مبهم تاريخ ببينيم و بازشناسیم. وگرنه نام اجداد و مادر مادربزرگ‌هاي ما را كه  حتی برخي از نوه‌ها و نتيجه‌هايشان هم نمي دانند چه رسد به تصوير چهره آنان!

هرچند جاي همه خوش اقبالي انيس الدوله در آن روزگار، امروز اين زن ناخواسته و به اجباري تاريخي در وضعيتي ناخوشايند در چشم عموم بازنمايي شده است، نمي‌دانم اما اگر بخواهيم به عكس ها، آدم‌ها و اشيا از منظر اخلاقي و انساني بنگريم بر سر همه مطالعات رندانه و موشكافانه تاريخي و علمي چه خواهد آمد. در اين ميان بايد صف بلند عكس هاي خانوادگي و خصوصي تاريخ عكاسي ايران و جهان را كه هر از گاهي به بهانه‌هايي چون تصادف، تفحص، مرض، مردم آزاري، بي اخلاقي و … به عكس‌هايي عمومي تبديل شده اند را  از هرگونه غسل تعميدي چون كاوش علمي و قضاوت تاريخي جدا كرد. 


 زیرنویس خاطرات من: آلبوم های خانوادگی فامیل ما شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد، از وقتی وارد دانشکده هنر  شده بودم و دوربین به دست، همه فامیل راحت تر با این قضیه کنار آمده بودند. شده بودم عکاس مجالس عروسی، مهمانی، ختنه سوران و تولد فامیل. و صد بار به  این سوال که عکس ها را خودم ظاهر و چاپ می کنم، جواب فاتحانه ای داده بودم. خانواده ما به داشتن تصویر خود علاقه زیادی داشت اما همیشه به خاطر باورهای عمیق مذهبی و سنتی ای که در دورن خود داشت از داشتن عکس خانوادگی محروم بود.

زیرنویس اخلاقی:عکس های فوق از کتاب ناصرالدین شاه عکاس ،نوشته محمدرضا طهماسب پور به عاریت گرفته شده است. در این کتاب علاوه بر برخی از عکس های تاریخی ایران با برخی از اصطلاحات عکاسی آن دوران نیز آشنا می شوید، همچنین خواندن یادداشت های ناصرالدین شاه برای هر عکس جالب توجه است!