دست کاری عکس ها یا راست نمایی دروغ
چرا عکاسی دروغ می گوید؟
صراحت کودکانه رولان بارت را در ذهن تان مجسم کنید، زمانی که در یکی از کتابهایش در دفاع از بازنمایی صادقانه عکاسی این چنین می گوید:
عکاسی هیچگاه دروغ نمیگوید ، شاید فقط درباره معنی شی دروغ بگوید اما درباره وجود شی هرگز.
شاید در اولین روزهای داغ و آفتابی تاریخ عکاسی سخن بارت و دیگران در راستنمایی و صداقت بازنمایی عکاسی در قیاس با نقاشی به عنوان امتیاز این هنر سوگلی طبقات متوسط مطرح بود اما این هنر بسیار زودتر از سایر هنرها از بازنمایی واقعیت شانه خالی کرد و به بازنمایی غیر واقعیت پرداخت.حدودا در سال 1860 بود که سر آبراهام لینکن با تن سیاستمداری دیگر پیوند خورد تا تصویر رئیس جمهور آرمانی آمریکا را نقش ببندد و این تصویر برای سالیانی دور در ذهن و روح و خاطره هزاران فرد آمریکایی و غیر آمریکایی به گونهای رسوخ کرد که امروزه کمتر کسی تمایل دارد تا بداند تن واقعی آبراهام لینکن چگونه بوده است.
در واقع آنچه که تصویر عکاسی به ما نشان می دهد، بسیار واقعیتر از چیزی است که در واقعیت وجود داشته یا دارد. مصداق این سخن را بارها شنیدهایم که " کو، عکساش را بیاور تا باور کنم "حالا این کلیشه که عکاسی دروغ نمی گوید سالهاست که منسوخ شده است چرا که وقتی به صف طویل عکس های دستکاری شده تاریخ عکاسی ـ اعم از دشمنان حذف شده استالین تا اشیای غایب دیدار دو سیاستمدار، حذف تعمدی تیماردار اسب موسولینی و یا حتی نزدیکتر شدن اهرام مصر و شاید اضافه شدن یک موشک و یا لاغرتر ، زیباتر ، سالمتر ، سیاهتر و ... همه آدم های مشهور و روتوش صورت همه آدم های معمولی ـ نگاه می کنیم از خود می پرسیم چرا عکاسی دروغ می گوید؟ ابزاری که به عنوان راستنما از طرف پلیس، ثبت و احوال ، روزنامهنگاران و... مبنایی برای کشف حقیقت بوده و هست چرا امروزه خود به دروغگویی متهم است؟
و طبقات مختلف اجتماعی به این دروغگویی و یا دستکاری عکس ها عناوینی چون عکس های مونتاژ شده ، باحال، فانتزی، تخیلی، رسوا کن ، خانمان برانداز و ... نام می نهند. در پاسخ به اینکه "چرا عکاسی دروغ میگوید " بهتر است سوال را اینگونه مطرح کنیم، "چرا عکاسی نباید دروغ بگوید؟ " عکاسی هنری است که تولدش مرهون تکنولوژی است. این هنر نسبت به سایر هنرها خیلی زود ، تقریبا از همان دوران نوزادی اش با تکنولوژی و ابزارهای مدرن کنار آمد. بهتر است بگوییم عکاسی محصول دوران مدرن از نظر ابزار و تفکر است. بر خلاف نقاشی و یا موسیقی که پس از طی کردن قرنها به اجبار تن به ابزارهای مدرن داده اند، همه چیز در آغاز برای این هنر یا فن مهیا بوده است. به خاطر بیاورید اتاق تاریک، انواع داروهای ظهور و ثبوت و محلول های شیمیایی و به کارگیری تکنیکهایی چون دبل اکسپوز، کلاژ، ترکیب نگاتیوها و امروزه دوربینهای دیجیتال ، دوربینهای تلفن همراه و نرم افزارها، همه این ابزارها از قدیم تا کنون برای این هنر مهیا بوده و هست. به مدد همین چیزها بود که عکاسی بسیار سریعتر از سایر هنرها به هنر یا فنی همگانی تبدیل شد.. هزاران بار بیشتر از بوم و سه پایه نقاشی، دوربین، فیلم و عکس در خانهها و جشنها و ... خرید و فروش و نگهداری میشود. از این رو پیدا کردن ساز و کار اقتصادی برای آن زودتر و جدی تر از سایر هنرها مطرح شد. در این میان طبیعی است که تصاویر دستکاری شدهای که ما را لاغرتر، سالمتر ،شادتر و زیباتر نشان می دهند راحتتر فروخته میشوند و همچنین می تواند تضمینی برای ولع حریصانه به مصرف تصویر عکاسی باشد چرا که با بهایی کم می توانیم عزت نفسمان را بازیافته و تصویری آرمانی که از خود در سر داریم را به دیگران نشان دهیم.
البته باید بپذیریم که ساز و کار اقتصادی تنها عامل دروغ گویی برای عکاسی نیست، بلکه عوامل دیگری چون کاربردهای عکس نیز مطرح است. پس از اولین دستکاری ها، حذف ها، اغراق ها و ...عکاسان دریافتند که نه تنها ثبت واقعیت مشتریان خود را دارد بلکه دروغ نیز مشتریان پر و پا قرص خود را داراست. تقریبا تمامی حوزه های تبلیغات اعم از تبلیغات بازرگانی، سیاسی، فرهنگی و ... مشتری دائمی این هنر شدند چرا که دستکاری در عکاسی می توانست به راحتی برای جهان سرمایه داری انگاره های رفاه، خوشبختی، زندگی ایده آل، آرمانشهر، بهشت زمینی و ... را بازنمایی کند. این بازنمایی ها نه با وارونه جلوه دادن حقیقت بلکه تنها با شبیه سازی ظریف از واقعیت امکان پذیر بود و این شبیه سازی به گونه ای صورت گرفت که تقریبا شناخت میان واقع و غیر واقع ناممکن و یا به سختی ممکن شد. در طول تاریخ معاصر بسیار پیش آمده است که رسواییهای بزرگ سیاسی، اخلاقی و ... در پناه عناوینی چون دستکاری یا مونتاژ غسل تعمید یافتهاند. هر چند در این میان خطری ما را تهدید میکند، چرا که بر اثر شوکهای پیاپی که از دیدن تصاویر جعلی و تقلبی در وب، مجلات و تلویزیون شاهد آن بوده و هستیم، قوه تشخیص و ادراک ما به قدری ضعیف شده است که گاهی تصاویر واقعی را نیز دستکاری شده می پنداریم و به راحتی از کنار آن رد می شویم.
بنابراین وقتی که همه چیز برای دروغگویی مهیا است و میتوان خطای انسانی یا ماشین و یا ... را در بازنمایی قدرت نظامی و سیاسی به کمک فیلترهای فتوشاپ به آسانی اصلاح کرد، چرا نباید اینکار را کرد؟ بهتر است سوال ابتداییمان را جور دیگری بپرسیم. وقتی می توانیم به راحتی با تصاویر دروغ بگوییم، چرا باید به سختی راست بگوییم؟ در جامعه ای که اخلاق به عنوان فضیلت انسانی روزبه روز کم رنگ تر می شود، پاسخگویی به این سوال نیز سخت تر می شود.
زیرنویس خاطرات من:
تمام تنم لرزید، صورتی نیمه خندان ، چشمانی عسلی و دندانهایی با فاصله. تمام شب میلرزیدم. آن روز اتفاقی کنار تابلو فرشی که تصویر آقای طالقانی روی آن بود دیدماش. روی تاقچه خانه آقاجان تصویر آن پسر را دیدم و لرزیدم، وقتی که گفتند این تصویر حضرت محمد(ص) است. ترسیدم وقتی که تصویر پیامبرم را با آنچه که سالها در ذهن کودکانه ام ساخته بودم، بسیار دور دیدم.
زیرنویس توضیحی:
در میان همه دروغ گوییهای عکاسی میانه من با فتوگرافیک بد نیست. به گمانم فتوگرافیک بی آن که داعیه راستنمایی داشته باشد پیشاپیش به بیننده اغراق ، ایجاز ، دروغ و... را اعلام می کند و این کار را با غافل گیری یا شوکی که چون چوب دستی بر سر مخاطب فرود می آورد، انجام می دهد. در فتوگرافیک با آشنازدایی از تصاویر آشنا، به درک تازه ای نایل میشویم و حیرت میکنیم. چرا که به شناخت تازهای از وجوه بیشمار اشیاء، طبیعت، انسانها و ... پی میبریم. چیزی که پیشترها رنه مگریت با تغییر در اندازه، ترکیب بندی و ... سعی در بازنمایی آن در نقاشی هایش داشت. نمی دانم شاید سخن گزافی باشد اما به گمانم نقاشیهای مگریت گونهای فتوگرافیک آغازین است، نقاشی هایی که به تخیل نامحدود آدمی این فرصت را می دهد تا در کنار اشیای آشنا بار دیگر به جهان چونان غریبه ای نظر کند. در اینجا و اینجا هم می توانید فتوگرافیک های جدید را ببینید.